عنوان: جبر و اختیار
پژوهشگر: فریده عباسی آبروان
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
تفویضی ها چه می گویند؟
معتزله در برابر جبریها معتقدند که خداوند ، جهان را روی نظام معینی آفرید و گردش و پدیده های آن را روی موازین طبیعی آن قرار داد و اراده اش هیچگونه دخالتی در پیدایش حوادث بعدی و اعمال مردم ندارد . کاری که خدا انجام داد پدید آوردن این جهان با نظام معین است ولی بعد از پیدایش ، هیچ کاری با آن ندارد ، تابش خورشید و نه گردش زمین و نه سوزاندن آتش و نه شفا دادن تریاق و نه اعمال مردم هیچ کدام ، ارتباط مستقیم با خدا ندارد ، این عوامل طبیعی و اراده خود انسان است که این حوادث را پدید می آورد ، همانگونه که یک مهندس تنها کاری که می کند ، کارخانه ای را تأسیس می کند و به کار می اندازد ولی بعد از آنکه کارخانه تأسیس شد به حسب طبع ، خود کار می کند و اراد? مهندس در جریان و ادام? کار این کارخانه دخالت ندارد .
بنابراین ، جهان پس از آنکه از طرف ذات باری تعالی خلقت یافت و تأسیس شد به خود واگذاشته و تفویض گردید ، انسان نیز یکی از موجودات این جهان است به خود واگذاشته و تفویض شده افعال وی کاملاً از دخالت اراد? ذات باری تعالی آزاد است .
این خود انسان است هر کاری را که بخواهد انجام می دهد و هر کاری را که بخواهد ترک می کند و هیچگونه اجباری در انجام و ترک آن ندارد و بدین گونه تمام اشکالاتی که بر جبریها وارد بوده ، طبق عقیده معتزلیها از بین خواهد رفت .
نادرستی مکتب تفویضی ها
گر چه طرز تفکر تفویضی ها از عقید? جبری ها معقول تر و روشنفکرانه تر است اما در عین حال ، خالی از اشکال نیست و نمی تواند یک مکتب صددرصد درست و مورد قبول باشد .
مهمترین اشکالاتی که به این طرز تفکر وارد است عبارتند از :
1- مخالفت با توحید افعالی
کسیکه معتقد است گردش جهان و کارهایی که از مردم صادر می شود ، هیچگونه ارتباطی با خدا ندارد ، این نوامیس طبیعی و اراده آدمی است که این پدیده ها را پدید می آورد ، در برابر خالقیت خدا خالقیت دیگری را پذیرفته و این خود نوعی شرک و چندگانه پرستی است که قرآن مجید ضمن نکوهش از عقاید نادرست یهود ، آنرا محکوم می کند :
* و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء * یهود گفتند دست خدا بسته است ( دیگر نمی تواند کاری انجام دهد و هم? کارها روی نوامیس طبیعی در جریان است ) .
دستهایشان بسته باد ، و به سزای این ناروا که گفته اند ، لعنت شدند ، بلکه دست های خدا باز است و هر گونه که بخواهد انفاق می کند .
بی شک این طرز تفکر ، با اصل توحید افعالی که در عین قبول داشتن علل و اسباب طبیعی ، هم? پدیده ها و حوادث را مستند به خدا می داند و جز او مؤثر و فاعل حقیقی نمی شناسد ، مخالف خواهد بود و یک موحد واقعی نمی تواند یک چنین تأثیر و خالقیتی را ولو در دائر? کوچکتر ( جهان طبیعت و افعال آدمی ) قبول داشته باشد ، زیرا چنین اعتقادی خارج کردن خدا از قلمرو فرمانروایی اوست ، در صورتی که چنانکه امام صادق (ع) می فرماید :
« خداوند نیرومندتر از این است که در آفرینش او چیزی را که نخواهد واقع شود » به
علاوه علت و موجد مستقل ، موجودی است که جمیع انحاء عدم معلول و فعل را مسدود
نماید و بدیهی است یکی از انحاء عدم معلول ، عدم آن به عدم علت و فاعل آن است و
فرض آن است که عالم و آدم ممکن الوجودند و امکان عدم در ذات آنها نهفته است .
2- بی نیازی از خدا
چنانکه در تقریر عقید? تفویضی ها گفته شد طبق این عقیده موجودات این جهان ، تنها در پیدایش خود نیاز به آفریدگار دارند ، اما در بقاء به هیچ وجه نیازمند نیستند ، و به اصطلاح « خداوند ، علت محدث? این جهان است نه هم علت محدثه و هم علت مبقیه » در صورتیکه چنانکه در جای خود به ثبوت رسیده « نیاز ممکن به علت یا امکان و یا نحو? وجود اوست » در هر دو صورت موجودات همان طور که در پیدایش نیاز به خدا دارند ، در بقاء نیز محتاجند همانند سایه که هم در حدوث و هم در بقاء محتاج به صاحب سایه است و مانند نور برق و کارهایی که با آن انجام می گیرد و مرکز مولد برق که در اصل روشنایی و هم در بقاء آن نیازمند به اتصال با مرکز مولد برق است و لذا خدا را » قیوم » می گویند .
روی این حساب ، تفویضی ها در عین آنکه با مختار دانستن انسان خدا را از انجام اعمال ناپسند « تنزیه » کردند ، ولی برخلاف دلائل علمی و اعتقادی که می گوید هم? موجودات چنانکه در پیدایش خود نیازمند به حضرت حقند ، هر لحظه نیز باید فیض وجود از ناحی? او به آنها افاضه شود و گر نه « در هم فرو ریزند قالب ها » عالم و آدم را در بقاء خویش از او بی نیاز دانستند ، در صورتیکه قرآن مجید آدمی را همواره فقیر و محتاج او معرفی می کند . به علاوه از نظر اخلاقی این مطلب قابل توجه است : انسانی که خود و دیگر موجودات را از او بی نیاز می داند و دست خدا را دربار? حوادث جهان و اعمال او بسته می پندارد ، تا چه اندازه روح ملاحظه و وظیفه شناسی از او گرفته خواهد شد و در ارتکاب معاصی و گناه جری خواهد بود ؟
برخلاف آن صورتی که همواره خود را نیازمند به او می داند و احساس می کند که « اینهمه آوازه ها از شه بود » که در آن صورت هرگز از قدرت و موقعیت خود سوء استفاده نخواهد کرد .
3- انکار عمومیت قدرت خدا
کسی که معتقد است خداوند گردش نظام هستی را به دست نوامیس و اختیار بشر را به دست خود او سپرده و خود هیچگونه نقشی در حوادث و پدیده های روزمر? جهان و اعمال مردم ندارد ، طبعاً قدرت الهی را تا مرز طبیعت و اختیار آدمی محدود می کند در صورتی که عقل و نقل عمومیت قدرت الهی را به طور وضوح آشکار می کنند . اما عقل چون خدا را غیرمتناهی و نامحدود می شناسد از این رو نمی تواند بپذیرد که توانایی او محدود باشد و اما از نظر شرع در قرآن مجید پر است آیاتی که به توانایی مطلق خداوند تصریح می کند و از آن جمله است :
1- تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر .
بزرگوار خدایی که سلطنت ملک هستی به دست اوست واو بر همه چیز تواناست (ملک 1)
2- و ما کان الله لیعجزه من شیء فی السموات و لا فی الارض انه کان علیما قدیرا .
هیچ چیز در آسمانها و زمین خدا را ناتوان نمی کند زیرا که او دانا و تواناست (فاطر 44 )
3- انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون .
فرمان خدا تنها این است که هر گاه چیزی را اراده کند می گوید موجود شو ، بلافاصله موجود می شود . ( یس 83 ) .
4- لله ملک السموات و الارض و ما فیهن و هم علی کل شیء قدیر .
خدا صاحب اختیار آسمانها و زمین و آنچه در آنها وجود دارد می باشد و او بر همه چیز تواناست . ( مائده 120 ) .
بنابراین اعتقاد به تفویض مستلزم انکار عمومیت قدرت خداست که بالنتیجه مستلزم محدود دانستن ذات حضرت احدیت نیز خواهد بود و کسی که دارای چنین اعتقادی است نمی تواند یک خداشناس واقعی و یک موحد کامل باشد زیرا اساس خداشناسی این است که خدا را از همه جهت بی پایان و نامحدود بدانیم .
هیچکدام از این دو مکتب مشکل گشا نیستند
هیچکدام از جبری ها و تفویضی ها نتوانستند مشکل جبر و تفویض را حل کنند تنها کاری که آنها انجام داده اند اشکال کردن به مذهب دیگری و نشان دادن نقاط ضعف عقید? طرف مقابل بود ، یا با قبول جبر و توحید محض ، عدالت الهی را منکر شده ، ارتکاب هم? زشتی ها را به خداوند نسبت دادند و یا با پذیرش اختیار و دور داشتن مقام کبریائی حق از ارتکاب زشتی ها ، توحید افعالی را زیر پا گذاشته ، عمومیت قدرت الهی و نیازمندی موجودات را نسبت به حضرت حق انکار نموده اند .
از مذاکراتی که بارها میان طرفداران مکتب جبر و تفویض صورت گرفته و همچنین از کتب کلامی که اعتراضات طرفین را نسبت به یکدیگر به طور مبسوط ذکر کرده اند ، مسأل? حل نشدن مشکل جبر و تفویض برای طرفین دعوا به خوبی روشن است و از این جهت باید برای آن فکری کرد و راه حل صحیحی پیدا نمود .
بهره برداری سیاسی
همواره سیاستمداران هر چه را که به اهدافشان کمک می کرده به استخدام می گرفتند مخصوصاً اگر آن چیز جنب? قداست داشته و با عواطف ملی و مذهبی مردم مربوط بوده است که در آن صورت بهترین سوء استفاده ها و بهره برداریها را از آن می نمودند .
مسأل? جبر و اختیار « قضا و قدر » نیز از این نوع مسائل بود که همواره مورد بهره برداریهای سیاسی حکومت های بنی امیه و بنی عباس بوده است .
از آنجا که حکومت بنی امیه ضدمردمی و برخلاف مصالح ملی بوده از این رو از مکتب جبر که با روح مقدس مآبی مردم سازگارتر بوده و هرگونه مسئولیتی را از مردم و عمال حکومت دربار? مجاری امور سلب می نموده و به آن جنب? الهی و خواست خداوندی می داده است طرفداری می کرده اند تا از این رهگذر بتوانند با آرامش خاطر بر نارضایتی ها فائق آمده حکومت شیطانی خود را درلباس حکومت موهوبی الهی بر مردم تحمیل نمایند!!
روی همین جهت است که معروف شده « الجبر و التشبیه امویان و العدل و التوحید علویان » یعنی اعتقاد به جبر و شبیه برای خداوند قرار دادن از امتیازات حکومت اموی و عدل و توحید از مشخصات حکومت علوی و خاندان پیامبر اکرم (ص) است .
راه سوم راه میانه ( امر بین الامرین )
دربار? چگونگی صدور افعال از آدمی گفتیم . راههای گوناگونی ارائه شده است : راه جبر و راه تفویض که نادرستی و نقاط ضعف این دو طریق را مورد بررسی قرار دادیم و اینک راه سوم را که همان راه معروف « امر بین الامرین » است و نخستین بار از ناحی? امامان بزرگوار ما ابراز گردیده ، مورد بررسی قرار می دهیم .
معانی گوناگون
در اینکه حقیقت این راه و مقصود از « امر بین الامرین » چیست ؟ میان فلاسفه و متکلمین و محدثین شیعه اختلاف است تا جایی که ده توجیه برای آن ذکر کرده اند که در میان آنها دو توجیه از اهمیت خاصی برخوردار است که یکی را دراینجا می آوریم و آن اینکه :
خداوند برای پیدایش هر حادثه ای در این جهان علل و اسباب خاصی قرار داده که تا علل و اسباب فراهم نباشد وقوع آن ممکن نخواهد بود که فرموده اند : * ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها * .
افعال اختیاری ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و هر کار اختیاری که می خواهیم انجام دهیم ، صرفنظر از اینکه : هزاران علل و اسباب باید جمع باشند ، اراده و اختیار ما نیز باید جزء اخیر این حلقات قرار گیرد و گر نه صدور فعل از ما غیرممکن خواهد بود .
روی این حساب افعال ارادی ما هم مال خداست و هم مال ما ( اما در طول هم نه به طور اشتراک ) جمع بودن هم? عوامل غیرارادی و قرار دادن اصل اراده در زمر? این حلقات از ناحی? خدا است ولی به کار بردن این اختیار و بهره برداری از آن از ناحی? ما است ، در حقیقت او خواسته است که ما با اراده و اختیار خود افعال ارادی مان را انجام دهیم پس او فاعل بالتسبیب است و ما فعال بالمباشره ، او فاعل بعید است و ما فاعل قریب .
بنابراین برخلاف نظر جبری ها که ما را هیچکاره و آلت بلااراده می دانند تا اراده و تصمیم ما که خداوند برای انجام افعال ارادی در ما قرار داده نباشد ، فعلی از ما صادر نخواهد شد و نیز برخلاف طرز تفکر تفویضی ها که ما را همه کاره و خدا را سلطان معزول می پندارند اگر او در ما اراده و اختیار قرار نداده بود اراد? ما را آخرین حلقات علل پیدایش فعل ما نساخته بود و هر لحظه به ما مدد نمی کرد و نیرو و حیات به ما عنایت نمی فرمود ، هیچگاه قادر بر انجام فعلی نبودیم پس صحیح است که فعل ما هم مال خداست بالتسبیب و هم مال ماست بالمباشره ، حال اگر از نیرو و قدرت و امکانات و اراده ای که خداوند برای ما قرار داده است حسن استفاده کردیم و در راه اطاعت و فرمانبرداری او صرف نمودیم ، شایست? تحسین و احترام و مستحق پاداش و ثوابیم و اگر از این سرمایه های الهی سوءاستفاده نمودیم بی شک سزاوار نکوهش و کیفر و توبیخ خواهیم بود .
با این توضیح پرتگاههایی که در سر راه مکتب جبر و تفویض وجود داشته در این مکتب از آنها اثری نخواهد بود .
اما محاذیر جبری گری که عبارت بودند از : « مخالفت با وجدان و عقل – ناسازگاری با عدل الهی – ناسازگاری با موازین اخلاقی و اجتماعی » در این راه نخواهد بود زیرا طبق این مکتب چنانکه وجدان گواهی می دهد آدمی مختار شناخته شده و در نتیجه کیفر دادن به افراد بزهکار و پاداش دادن به افراد نیکوکار با عدل الهی ناسازگار نخواهد بود و جعل قوانین اجتماعی و دستورات اخلاقی مباینت با موازین اخلاقی و اجتماعی نخواهد داشت .
و اما اشکالاتی که به طرفداران تفویض وارد بوده از قبیل :
« مخالفت با توحید افعالی ناسازگاری با عموم قدرت الهی و بی نیازی از خدا » . نیز بر این مکتب وارد نخواهد بود زیرا این مکتب دست خدا را همواره باز گذارده و بدون مدد مداوم الهی بهره برداری از نیرو و قدرت و اراده ای که در وجود آدمی تعبیه شده امکان پذیر نخواهد بود ، پس فعل ما در عین آنکه فعل ماست ، فعل الله است و هر لحظه بخواهد می تواند این فیض را قطع کند « قدرتش نامحدود است » و بدون مدد او قادر بر کاری نخواهیم بود ، پس به او نیازمندیم .
دو مثال :
برای توضیح بیشتر این راه دانشمندان اسلامی مثالهایی زده اند که دو مثال زیر را از آنها در اینجا می آوریم :
مثال اول – یکی از اعاظم در این باره می فرماید : فرض کنیم ، یک فرد از انسان مثلاً مبتلا به فلج است ، به طوری که توانایی حرکت ندارد و ما می توانیم با وصل کردن سیم برق او را به حرکت وادار کنیم در هنگام این حرکت کلید برق در دست ما باشد ، به طوری که هر لحظه بتوانیم آن شخص را از حرکت بازداریم حال اگر چنین شخصی حرکت کند و کارهایی انجام دهد ، این کارها با اختیار او انجام خواهد گرفت ، خواه کار بد یا کار خوب ، آنچه که از این کار به ما مستند است نیرو و قدرتی است که به توسط برق در او ایجاد کرده ایم و در هر لحظه می توانیم آن قدرت را از او سلب نماییم اما این کار را نمی کنیم و او را به حال خود می گذاریم ، طرز بهره برداری از این نیرو که ما به او داده ایم مربوط به اختیار اوست و به ما تعلقی ندارد . همچنین است کارهای صادر از ما ، نیرو از خداوند است و در هر لحظه ریزش آن نیرو از فیاض مطلق انجام می گیرد و در هر لحظه هم می تواند آن را قطع کند ، ولی اختیار بهره برداری از آن نیرو کاملاً به دست ماست . بنابراین ما هنگامیکه بهترین کار را انجام می دهیم ، نیرو از خداوند بوده و هر لحظه ای قدرت بدن آن را دارد ، همچنین در هنگامی که زشت ترین کارها را انجام می دهیم باز نیرو از او بوده و اختیار بهره برداری از ماست و معنی * لاحول و لاقوه الا بالله * .
مثال دوم – استاد علام? طباطبایی در توضیح امر بین الامرین چنین مثال می زند : انسانی را فرض می کنیم که دارای اموال و زمین و غلامان و کنیزان زیادی است ، یکی از غلامانش را بر می گزیند قسمتی از اموال و زمین و دارائی و باغاتش را به او اختصاص می دهد و یکی از کنیزانش را نیز به ازدواج او در می آورد و به او می گوید تا فلان مدت از این اموالم مایحتاج زندگیت را رفع کن .
حال اگر بگوییم : با اینکه مولی این همه اموال و لوازم زندگی را به غلامش بخشیده ولی کجا بنده می تواند مالک مالی باشد این اموال همچنان در ملک مالک اصلی باقی است این قول جبریهاست و اگر بگوییم با این تملیک ، مولی از مالکیت منعزل شده و تمام این اموال در ملک غلام قرار گرفته است این قول تفویضی هاست .
و اگر بگوییم هر دو را درست بدانیم ولی در طول هم و بگوییم هم مولی مالک است در ظرف مولویت و هم غلام مالک است در ظرف بندگی و با بخشش مولی این همان قول حق است که امامان اهل بیت علیهم السلام بیان فرموده و برهان نیز طبق آن اقامه شده است مانند کتابت که فعل اختیاری ای است که هم منسوب به دست انسان است و هم
منسوب به خود آدمی که هیچ کدام از این نسبت ها دیگری را باطل نمی کند .
نظری کوتاه به روایات این باب
مطالعه در روایات مربوط به چگونگی صدور افعال از آدمی ، نشان می دهد که از همان صدر اول اسلام ، مسأل? جبر و تفویض به عنوان یک مشکل جلوه می کرده است و لذا پیشوایان بزرگوار ما با تعبیرات مختلف از این دو مکتب انتقاد کردند و راه صحیح و معقول « امر بین الامرین » را هموار نمودند .
در برخی از روایات اصل جبر و تفویض نفی شده و در برخی دیگر برای نادرستی آنها تعلیل شده و در قسمتی دیگر راه میانه ارائه شده و در قسمت آخر امر بین الامرین توضیح داده شده است .
و ما ذیلاً نمونه هایی از این چهار قسم روایات را در اینجا می آوریم :
1- راوی می گوید : به امام ششم (ع) عرض کردم آیا خداوند امر بندگان را به آنها تفویض کرده است ؟
امام در پاسخ فرمود خداوند گرامی تر از آن است که کارهایشان را به آنها تفویض نماید.
راوی می گوید پرسیدم : آیا خداوند آنها را بر اعمالشان مجبور کرده است ؟ امام (ع) فرمود : خداوند عادل تر از آن است که بنده را مجبور بر عمل کند ، آنگاه عذابش فرماید
3- امیرالمؤمنین (ع) ضمن روایت مفصلی دلایل نادرستی دو مکتب جبر و تفویض را این طور بیان می فرماید . « . . . اگر چنین باشد ( از روی جبر ) اعمال مردم صادر می شود » ثواب و عذاب ، امر و نهی و منع از ناحی? خدا باطل خواهد بود و وعده و وعید معنی نخواهد داشت ، برای گناهکار ملامت و برای نیکوکار ستایشی نخواهد بود و گناهکار به احسان و نیکوکار به کیفر سزاوارتر خواهد بود .
و این گفته بت پرستان و دشمنان خدا و حزب شیطان و « قدری ها » و مجوس این امت است ، در صورتی که خداوند به جهت اختیار ، مردم را مکلف کرده و به خاطر برحذر داشتن ، نهیشان فرموده و در مقابل عمل کم پاداش زیاد ، عنایت فرموده و از روی غلبه معصیت و از روی اکراه اطاعت نشده و آنچه که به بنده داده از باب واگذاری و تفویض نبوده است .
او آسمان و زمین و آنچه که در میان آنها است ، باطل نیافریده و پیامبران را که بشارت دهنده و ترساننده هستند ، بیهوده بر نیانگیخته است و این پندار کافران است ، پس وای بر کافران از آتش جهنم .
منطق این روایات
چنانکه از مجموع این روایات به دست می آید : در مکتب اهل بیت (ع) آدمی در افعال خود نه مجبور است و نه مختار و مستقل ، بلکه با قدرت و امکاناتی که خدا در اختیار او قرار داده هر عملی را که بخواهد می تواند انجام دهد و هر عملی را که بخواهد می تواند ترک کند و این همان « منزله بین المنزلتین » و یا « امر بین الامرین » است که در بعضی از روایات « وسیعتر از بین آسمان و زمین » و در بعضی دیگر « حق در آن است و جز عالم و شاگرد مکتبش از آن آگاهی ندارد » و در بعضی دیگر « لطفی است از طرف پروردگار » توصیف شده است .
و در قسمتی دیگر از روایات توضیح داده شد که این دخالت الهی و آدمی در عرض یکدیگر قرار ندارند تا برای خدا شریک قائل شده باشیم و نیز به طور استقلال آدمی در انجام افعال نیست تا بیرون از قدرت الهی صورت گرفته باشد ( چنانکه فرموده است اگر بگویی با قدرت الهی و یا به طور استقلال فعل را انجام می دهم گردنت را خواهم زد ) بلکه در روایات دیگر چگونگی این دخالت به طور طولی توضیح داده شده است و ثابت گردیده که خداوند به آدمی قدرت و نیرو داده و هم? امکانات لازم را برای او فراهم کرده به او سلامت جسم و اعضاء عنایت نموده موانع را برطرف و قدرت تصمیم و اراده عطا کرده است * ان یکون مخلی السرب و . . . * و این همان راه میانه ای است که ما با در نظر گرفتن روایاتی که از طریق اهل بیت در کتب احادیث آمده استخراج کرده و مشکل جبر و تفویض را از این رهگذر رفع نموده ایم که برای آگاهی بیشتر بایستی به کتب مربوطه مراجعه کرد .
کج فهمی یا سوءنیت !!!
با توضیحی که در مورد « امر بین الامرین » و راه میانه داده شده طبعاً کج فهمی و یا سوءنیت امثال دکتر ارانی روشن خواهد گردید ، وی در کتابچ? « جبر و اختیار » در این باره می نویسد :
« . . . عده ای از فلاسفه نظر به اینکه ضعف و بی پایگی عقیده اختیار را درک نموده اند ،
برای اینکه دچار اشکالات عدیده ای که بر این عقیده وارد است ، و در عین حال عقاید مندرس و پوسید? تفویض را از اضمحلال قطعی حفظ نمایند ، طریق? التقاط را پیش گرفته حد وسط این دو عقیده را قبول نموده اند ، نه تمام افعال و اعمال را جبری و نه کلی? آنها را اختیاری می دانند « امر بین الامرین » فرض کرده گاهی به نعل و زمانی به میخ ، کج دار و مریز ، مسائل فلسفی را با مغلطه برای مریدان خویش به هر شکلی هست توضیح می دهند .
بی فائده است بگوئیم که این عقیده هم مثل عقید? تفویض محکوم به بطلان است ، چه نتیج? قبول این فکر این خواهد بود که بعضی از افعال علتی دارد و برخی فاقد آنند و یا اینکه در عین حال هم دارای علت و هم بی علتند ، برای رد این عقیده منطق مقدماتی کفایت می کند محتاج به اقامه برهان و دلیل نیست ، چه عالم یک سلسله علت و معلولی است که به یکدیگر زنجیروار پیوسته است .
در صورتیکه اگر فلاسفه طریق? التقاط را پیش گرفته باشند ، حد وسط میان جبر و تفویض را گرفته اند نه حد وسط میان اختیار و تفویض را که در صدر عبارتش آمده است .
به علاوه معتقدین به « امر بین الامرین » این طرز تفکر را برای شیره مالیدن سر مریدانشان ابداع نکرده اند ، بلکه چنانکه در بحث های گذشته دیدیم براهین عقلی و فلسفی آنان را مجبور نمود که در مقابل جبری ها و تفویضی ها این راه میانه را انتخاب نمایند .
و از سوی دیگر ، هیچگاه معتقدین به امر بین الامرین ، منکر اصل علیت نبوده و نیستند ، نهایت چیزی که آنها می گویند این است که این علت گاهی امر خارجی و گاهی امور داخلی وجود انسان از قبیل تصور ، تصدیق ، ملایمت با غرائز و میل ها و بالاخره تصمیم و عزم است که اگر هر کدام از این عوامل خارجی و داخلی خلل پیدا کند ، فعل در خارج صورت نخواهد گرفت .
بنابراین ، کی فلاسف? اسلامی ، منکر اصل علیت شده اند ؟ و کجا برای بعضی افعال ، علت و منکر علیت ، برای بعضی دیگر شده اند ؟
کدام یک از فلاسف? گفته است که برخی از افعال در عین آنکه علت دارند ، بی علتند ؟
فلاسف? الهی ، جهان آفرینش را براساس نظام علی و معلولی استوار می دانند و در اعمال ارادی ، اراد? ما را نیز آخرین حلقه این زنجیر پیوسته می شناسند و معتقدند تا اراده ما تعلق نگیرد ، افعال ما واقع نخواهد شد .
علی هذا ، این همه دروغ ها و تهمتها را این جناب دکتر چگونه حاضر شد که به فلاسفه اسلامی ببندد و چنین نعل وارونه ای بزند ؟
اگر نخواهیم به او بدبین باشیم ، ناگزیر باید گفته امام (ع) را دربار? او بپذیریم که فرمود « حقیقت امر بین امرین را جز افراد دانا و آنانکه شاگردی مکتب آنان را نموده اند ، و در این مورد از آنان کسب دانش نموده اند ، نمی دانند » .
نتیجه :
در این نوشتار کوشیدم حدیث دلنواز رابطه آزادی و اختیار آدمی با همه دانی وعلم پیشین الهی را به اختصار باز گفته ، اشاراتی به ظرایف و دقایق این مسئله حیاتی داشته باشم .
البته بحثی چنین ژرف وپیچیده ، هنوز ناگفته ها ونایافته های فراوانی دارد و البته این واقعیت نه خصیصه منحصر این بحث ، که از اوصاف مشترک وعمومی همه مباحث عمیق فلسفی وعقلی است . با این حال اعتقاد دارم که در مقطع کنونی می توان با این نتیجه دست یافت که آموزه ای ادیان الهی در باب همه دان بودن خداوند با این دریافت عمومی که آدمی موجودی مختار و از ازادی (فلسفی) بهره مند است سازگاری دارد وچنین نیز که سرنوشت انسان ، که با قلم تقدیر از عزم نگاشته شده آزادی او را محدود و اختیارش را سلب کند .
بی گمان این نتیجه آثار فلسفی ، کلامی وحتی اخلاقی ـ تربیتی پر بهایی در پی دارد که البته پرداختن به آن ها از حوصله این نوشتار خارج است.
کمترین دستاورد عینی این بحث آناست که دیگر در این بهانه جویی شایع که : دست تقدیر و سر نوشت چنین و چنان کرد .... برای خطاپوشی اعمال خود کرده ، مسموع و مقبول نخواهد یافت . پهنه ی عالم جولانگاه سیطره وحاکمیت قضا وقدر الهی است اما در حوزه کردار آدمیان ، تقدیر وسرنوشت با اختیار آدمی به طرز پیچیده ای پیوند می خورد و از آشتی وهم خوانی این دو ، یکی از شگفتی های آفرینش الهی به ظهور می رسد.
آری، آدمی در بسیاری از اعمال خویش ازاد است و آنچه در لوح تقدیر اومکتوب شده جز این نیست که اوآزادنه راه خویش را برگزیند و با انتخاب خود به تصویرگری خود وجهان پیرامونش بپردازد.
منابع :
1- جبر و اختیار به انضمام متن وترجمه رساله خلق الاعمال صدرالمتالهین شیرازی (ره) نویسنده ، مترجم ، مصحح: زین العابدین قربانی ـ چاپ چهارم ـ مرداد 83 ـ انتشارات سلار
2- علم پیشین الهی واختیار انسان ـ نویسنده: محمد سعیدی مهر چاپ اول مهرماه 75 ـ ناشر : موسسه فرهنگی اندیشه
3ـ انسان وسرنوشت ـ نویسنده : استاد مرتضی مطهری ـ چاپ چهاردهم ـ تیرماه 74 ـ انتشارات صدرا
4ـ جبر و اختیارـ نویسنده: علی ربانی گلپایگانی ـ چاپ اول ـ ناشر: موسسه تحقیقاتی سیدالشهدا (ع)
5ـ تحقیق در مسئله جبر واختیار ـ تالیف : آیت الله سید محمد صادق روحانی ـ ترجمه : محمد هادی یوسفی قروی ـ چاپ دوم ـ انتشارات شفق
6ـ خیر الاثر در رد جبر و قدر ودو رساله دیگر ـ تالیف : آیت الله حسن حسن زاده آملی ـ چاپ اول ـ پائیز 69 ـ انتشارات قبله
7- جبر و اختیار، محمد تقی جعفری تبریزی، دارالتبلیغ اسلامیی قم
8- نگاه سوم به جبر و اختیار، محمد حسن قدردان قراملکی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |